کاشکی یه عکس می گرفتیم
یه ساعت نوشتم نمی دونم چی شد که یهویی همش پاک شد.لعنت به این کشتیه که همش میاد لنگر ...ی شو میندازه رو این کابل اینترنت.
داشتم می گفتم جمعه بعد کلاس با جوجه خان رفتیم موزه ی برج آزادی.آره بابا آزادی.همون که وسط میدون آزادیه.یه مجموعه فرهنگی باحال داره.۲۳ سال از خدا عمر گرفتیم و تو این شهر لامصب گشتیم نمی دونستیم اون زیر چه خبرائیه.البته مامانم همیشه تعریف می کرد که زمان بچگی هاش اونجا می رفتن.مثل اینکه سینما بوده اون موقع ولی الآن بجز سینمای ۳بعدی خیلی چیزای باحال دیگه هم داشت.یه آقاهه که خیلی مایه دار بود (و من و جوجه خان کلی بهش حسودی کردیم) کلکسیون سنگای قیمتیش و که از همه جای دنیا جمع کرده بود به مجموعه هدیه داده بود( ما به هم قول دادیم که بهترش و بخریم).خییییییییلی خوشگل بود بعضیاش.خیلی ناز بودن.یه فروشگاه هم داشت که رفتیم یه انگشتر واسه من پسند کردیم گفت ۸۰تومن.پول زیاد همراهمون نبود.نمی دونستیم انقد گرونه ضایع شدیم.ولی جوجه خان قول داد تو اولین فرصت بریم بخریمش.کل ساختمون برج هم که قبلش دیدیم.بعد رفتیم یه جا که یه روباته پیانو می زد.چیز خاصی نبود.جوجه خان طرز کارش و کامل برام توضیح داد.انگار کلی تحقیق و این چیزا راجع به روباتای پنوماتیک(از اسمش مطمئن نیستم) داشته.بعدشم رفتیم پیش یه روباته که سخن گو بود و خیلی هم عوضی بود.باهاش دعوام شد
......
فک کن.... با روباته دعوا کردم.آخه خیلی پررو بود هرچی می گفتم یه جوابی میداد.کفری شدم از دستش.بعدشم کافی شاپ داشت اونجا کلی کف کردیم.رفتیم یه بستنی خوردیم و رفتیم سایتش.که زنه گفت قبلا بار بوده و صفحه نمایشگر داشته فیلم پخش می کردن واسه هر نفر.ولی الآن مانیتور لمسی داشت راجع به برج آزادی و یه کم اطلاعات راجع به ایران که چیز جالبی بود.
من کفش پاشنه بلند پوشیده بودم دیگه تا به خونه برسیم داشتم می مردم.ناخونای پام بلند بود کلی اذیت شدم.خلاصه که جاتون خالی.اگه نرفتین حتما برین چون خیلی باحاله.اگرم رفتین خوب نمی میرین که...دوباره برین.
به جوجه خان: عزیز دلم جمعه خیلی بهم خوش گذشت.همین که با هم بودیم و به همه چیز خندیدیم برام یه دنیا بود.این که اون گوشه ها همو بوسیدیم و واسه دوربین دست تکون دادیم هم خیلی دلپذیر بود برام و اینکه یکسره مثل من از اینور به اونور دوئیدی و گیر ندادی که این کارا مناسب سن ما نیست هم خیلی دوست داشتم.روز عزیزی بود برام
پ.ن : راهپیمای هم که کنسل شد.واسه اینکه جدی جدی دنبال مجوز هستن که دیگه مردم بدبخت این وسط کشته نشن. دعا کنین مجوز بگیریم گُل می کاریم.
پ.ن ۲: دلمون می خواست عین این ضایعا که تا به تهران می رسیدن بغل برج آزادی عکس می انداختن ما هم چند تایی عکس بگیریم.هر کاری کردیم نشد.
چیزهایی که اینجا میخونید رو به هیچکس نگید.خصوصیه