آیکون یه جوجه که بار زندگی رو به دوش می کشه
می دونین؟!! یه چیزایی هست که اینجا نمیشه راجع بهش حرف بزنم ولی خوب خیلی زندگیه سختی شده.خدا رو شکر یکی هست دلداریمون بده و بگه اشکال نداره عزیزم این روزا میگذره.
از اول رجب که پریروز بود دارم هر روز سوره ی واقعه رو می خونم که هر روز هم زیاد میشه.یه حاجت گنده دارم دعا کنین برآورده بشه من هم به جاش قول می دم یکی از زوایای پنهان زندگیم رو به انتخاب خودتون کامل براتون روشن کنم به عنوان جایزه چون می دونم همگی فضول تشریف داریم جمعاْ .
.
امتحانام داره نزدیک میشه.دعا کنین که قبول بشم که اگه نشم آبرو برام نمی مونه.این مدرک لعنتی رو بگیرم برم دنبال کار خودم.اگه قبول نشم خدایی ول می کنم میرم دیگه حوصله ندارم ادامه بدم. البته حوصله دارم ولی حیف این حوصله نیست که واسه این کارا خرج بشه؟
کارای جوجه خان یه کمی بهم ریخته و زیاد روبراه نیست.واسه عزیز دلم هم دعا کنید.همش استرس داره.آها راستی دیروز رفتم خرید.انقد حال داد که نگو.چند وقت بود اینجوری با خوشحالی خرید نرفته بودم.الآن فقط چند تا کار نکرده دارم که امیدوارم زودتر انجام بشه.
چه پست بی محتوای بیخودی بودا شرمنده.
همین دیگه خدافظ
بعداْ نوشت : مموت ا.ن یه ساعته داره عَر می زنه.دارم کَر میشم دیگه.من نمی دونم این بشر انقد بیخود داد می زنه اونجاش باد نمی کنه؟ (می دونم قول دادم با ادب باشم ولی گاهی اوضاع از کنترل خارج میشه خدایی)
بعد تر: تو تقویم نوشته گمراهی و زورگویی آخرین مرحله حکومت پادشاهان است. گفتم که بدونین فقط
 چیزهایی که اینجا میخونید رو به هیچکس نگید.خصوصیه
	  چیزهایی که اینجا میخونید رو به هیچکس نگید.خصوصیه